ali00007![]() ali00007![]() تعداد ارسالي :1060
عضويت :16 /5 /1394
تشکر :418
تشکر شده :475
محل زندگي :شیراز
سن :21
|
جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد
عکس لو رفته از قل مراد جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد حیف نون با پژو 206 میره مسافر کشی 4 نفر رو سوار مي کنه بعدش و تو مسیر هم خيلي تند میره اولي مي گه : آقا خيلي داري تند مي ري حیف نون مي گه : تا حالا 206 داشتي ؟ طرف مي گه : نه حیف نون مي گه : پس خفه شو همين طور سرعت رو ميبره بالا و تا نفر سوم همين جواب رو مي ده چهارمين نفر مي گه آقا خيلي تند مي ري حیف نون دوباره مي گه : تا حالا 206 داشتي مسافره مي گه : آره حیف نون مي گه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه ؟ جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد قل مراد تويه يه عمليات تروريستي با كايت خودشو مي زنه به كاخ سفيد آمار كه مي گيرن ميبينن ۱۰۰ نفر كشته شدن ۹۹ نفر از خنده ۱ نفر هم خوده قل مراد ! جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد حیف نون می خواسته زير بارون خيس نشه هی جاخالی مي داده ! جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد قل مراد پاهاش درد مي كرده استامينوفن مي زاره تو كفشش جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد قل مراد رو مي برن اتاق عمل بهش می گن همراه داري ؟ می گه : بخدا خاموشش كردم جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد قل مراد صبح از خواب بلند مي شه مي بينه هوا خيلي خوبه زنگ ميزنه هواشناسي تشكر مي كنه جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد حیف نون داشته ماشينشو مي شسته اول از پلاك شروع مي كنه به شستن يكي مي گه بابا جون بايد از بالا به پائين بشوري حیف نون مي گه : برو بابا يه دفعه از سقف شستم رسيدم به پلاك ديدم ماشين مال يه نفر ديگه اس ! جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد حیف نون 10 تومن مي ندازه تو صندوق صداقات هنوز دوقدم رد نشده بوده يك ماشين ميزنه بهش درب و داغونش مي كنه همون وقت يك باباي ديگه اي داشته يك پولي مي نداخته تو همون صندوق حیف نون با حال زار پا مي شه داد می زنه : آقا پولتو اونتو ننداز اون صندوقش خرابه! جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد به قل مراد می گن : با کشور جمله بساز می گه : یک بار اینقدر با کش ور رفتم خورد توی چشمم ! جوک حیف نون | جوک جدید قل مراد قانون 22 برره : عشق در پسران از بین نمی ره بلکه از دختری به دختر دیگه منتقل می شه !
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود
نبود دندان، لابَل چراغ تابان بود همان که درمان باشد، به جای درد شود و باز درد، همان کز نخست درمان بود کهن کند به زمانی همان کجا نو بود و نو کند به زمانی همان که خُلقان بود بَسا شکسته بیابان، که باغ خرم بود و باغ خرم گشت آن کجا بیابان بود همی چه دانی؟ ای ماهروی مشکین موی که حال بنده از این پیش بر چه سامان بود؟! شد آن زمانه، که او شاد بود و خرم بود نشاط او به فزون بود و غم به نقصان بود تو رودکی را، ای ماهرو!، کنون بینی بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود کُنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود |
شنبه 19 دی 1394 - 18:45
![]() |